عليرضا عابدی زاده

نویسنده و معلم

  • صفحه‌اصلی
  • فروشگاه
  • پروفایل
  • رزومه
  • خیریه
  • ایمیل

دوختن سکوت

آسمان مثل یک نامه‌ی قدیمی پاره شد و باران، حروف بی‌صدا را به گلویم ریخت. پایین‌تر از فریاد، جایی که سایه‌هایم به دیوار می‌چسبند، او ایستاده بود با چشمانی که ستاره‌ها را قورت داده بودند. دستانش را بلند کرد—نه برای بوسیدن، که برای شکستن قفسی از استخوان و پرنده.

خندید. صدایش شیشه‌رگ‌های شب را برید. خونِ مهتاب روی گونه‌هایش خشک شد و من... من هنوز دارم نفس‌هایی را می‌شمارم که به نخ‌های عنکبوت آویزانند.

پایان قصه اینجا نوشته نشده؛ زیر پوست دریا، جایی که ماهی‌ها خاطرات مردگان را می‌جوند، قلبم را پیدا کردم—یک گیلاس ترک‌خورده پر از زمزمه‌های تو. هر ضربان، یک دانه از آن را به شن‌ها می‌ریزد و امواج، زبانِ گمشده‌ی عشق را تکه‌تکه می‌کنند.

تو می‌دانی؟ مرگ تنها پروانه‌ای نیست که بال می‌زند. گاهی یک خاطره است که از آینه می‌افتد و هزاران ترک را با نام تو پر می‌کند...

علیرضا عابدی زاده سکوت دلنوشته Alireza Abedizadeh
عليرضا عابدی زاده
عليرضا عابدی زاده Sat 19 Apr 2025 ، ساعت 3:12 PM

داستان کوتاه "چرخ‌دنده‌های شن"

"چرخ‌دنده‌های شن" داستانی‌است درباره یک شهر خیالی که زمان در آن به صورت فیزیکی وجود دارد و توسط ساعت‌سازی پیر کنترل می‌شود. این داستان حول محور شخصیت‌هایی می‌چرخد که سعی می‌کنند لحظات گذشته را بازیابی کنند. داستان به موضوعاتی مانند عشق، از دست دادن، خاطرات و ماهیت زمان می‌پردازد. این داستان به خواننده یادآوری می‌کند که تنها زمانی واقعاً زندگی می‌کنیم که...

برای خرید کتاب بر روی لینک زیر کلیک کنید.

خرید

علیرضا عابدی زاده داستان چرخ‌دنده‌های شن Alireza Abedizadeh
عليرضا عابدی زاده
عليرضا عابدی زاده Fri 18 Apr 2025 ، ساعت 10:10 PM

درخت اشک‌ها

صبحی که باغبان پیر مُرد، دخترک گلدانِ شکسته‌اش را زیر درخت بلوط گذاشت. هر شب، برگ‌ها به رنگ اشک‌هایش درمی‌آمدند: نقره‌ای از اندوه، آبی از تنهایی، سبزِ مهتابی از امید. ریشه‌ها تپش قلبش را ربودند. سالها بعد، دخترک—اکنون زنی با موهای سپیدِ باد—درختی را دید که از گلدان روییده بود: شاخه‌هایش از شیشه، برگ‌هایش قطرات یخ‌زده. روی تنه‌اش نوشته بود: «اشک‌هایت را به من بخشیدی؛ اینک سایه‌ها را به آواز تبدیل کن.» شب، باد از میان شاخه‌های شیشه‌ای نوایی سر داد که تنها دخترک می‌شنید… و گلدانِ شکسته، زیر ماه، دوباره جوانه زد.

علیرضا عابدی زاده داستان دلنوشته Alireza Abedizadeh
عليرضا عابدی زاده
عليرضا عابدی زاده Wed 16 Apr 2025 ، ساعت 9:18 PM

نجوای ریشه‌های جاودان

در روستایی دورافتاده، پسرکی هر بامداد کنار تنۀ خشکیده‌ای می‌نشست. پیرزنی پرسید: «چرا اینجا می‌آیی؟»
پسرک گفت: «این درخت را پدربزرگم کاشت. می‌خواهم دوباره سبز شود.»
پیرزن خندید: «ریشه‌ها مرده‌اند.»
پسرک، بی‌اعتنا، مشتی خاک را کنار زد و دانه‌ای کاشت. ماه‌ها گذشت. جوانه‌ای نقره‌ای از زمین سر برآورد. پیرزن حیران ماند.
پسرک زمزمه کرد: «پدربزرگ می‌گفت ریشه‌ها هرگز نمی‌میرند؛ فقط خوابند.»
آسمان بارید و برگ‌های تازه، نجوای گذشته را بازگو کردند.

علیرضا عابدی زاده داستان دلنوشته Alireza Abedizadeh
عليرضا عابدی زاده
عليرضا عابدی زاده Tue 15 Apr 2025 ، ساعت 7:24 PM

ریشه در باد

کودکی‌اش را در گلوگاه زمستان سپری کرد؛ زمانی که پنجره‌های یخ‌زده، دنیا را به قابی از بخار تبدیل می‌کردند و گرسنگی، نه یک مهمان، که سایه‌ی همیشگی بود. پدر، ردّی از خاکستر به جا گذاشت و رفت. مادر، با دستانی که از دوختن تاریکی به هم می‌تراشید، سکوت را به نان تبدیل می‌کرد. او یاد گرفت شکستگی‌ها را با ریسمان‌های خیال بدوزد: ابرهای فرسوده را به گهواره، باران را به نوازش، و زمزمه‌ی باد را به آواز.

سال‌ها بعد، وقتی به آینه نگاه می‌کرد، چهره‌ای را می‌دید که گویی از دل سنگلاخ‌های زمان بیرون کشیده شده بود. خطوط پیشانی‌اش، نقشه‌ی جاده‌هایی بودند که هرگز پیموده نشدند، و چشمانش دریاچه‌هایی یخ‌زده‌ای که بهار را به خاطر سپرده بودند. مردم می‌گفتند او "بزرگ" است، اما نمی‌دانستند بزرگی‌اش از کدام سوغاتیِ درد آمده: از همان روزی که مدرسه را ترک کرد تا دستان مادر را در کارگاه خیاطی یاری دهد، یا شبی که ستاره‌ها را به جای پدر، در سوراخ‌های سقف چوبی شمرد.

حالا، در برجی شیشه‌ای که آفتاب را به الماس تبدیل می‌کرد، برای کودکانِ محله‌های دوردست مدرسه می‌ساخت. در جیب کتش هنوز تکه‌ای زغال سنگ از معدن قدیمی نگه داشته بود؛ یادگاری از تاریکی که روزی روشنایی را به او آموخت. وقتی می‌خندید، صدایش آوازی بود از جنس بارانِ پاییزی—همیشه اندکی نم، اندکی یادآوری.

و شب‌ها، پیش از خواب، پنجره را باز می‌گذاشت تا باد، خاطراتش را ورقی بزند. می‌دانست گل‌های سپیدالو همیشه از میان ترک‌های بتن می‌رویند.

علیرضا عابدی زاده زندگی دلنوشته Alireza Abedizadeh
عليرضا عابدی زاده
عليرضا عابدی زاده Sat 5 Apr 2025 ، ساعت 9:39 PM

تنهایی‌ات را ببوس

در آن سکوتِ گِره‌گشا، تنهایی نه زخمی‌ست که بخواهی پنهانش کنی، که آینه‌ای‌ست از آسمانِ شکسته در دستانِ تاریکی. شبیه برگ‌های پاییزی می‌شوی که پیش از رقصِ آخرین، با باد نجوا می‌کنند: «تنها نیستم؛ با خویشتنِ بیکرانم هم‌آواز شده‌ام.» سایه‌های اتاق، مثل نُت‌های ناتمامِ آهنگی آشنا، بر دیوار می‌رقصند و تو در می‌یابی که گاه، خلوتِ خالی از صدا، عمیق‌ترین ترانه‌ی وجود را زمزمه می‌کند. تنهایی‌ات را ببوس؛ شاید شعری‌ست که هنوز از زبانِ ستاره‌ها نشنیده‌ای…

علیرضا عابدی زاده تنهایی دلنوشته Alireza Abedizadeh
عليرضا عابدی زاده
عليرضا عابدی زاده Sun 30 Mar 2025 ، ساعت 4:44 PM

قفس تنهایی

در سکوتِ سنگینِ شب، تنهایی همچون شبحی مهربان و بی‌امان بر شانه‌هایت می‌نشیند، گویی ستارگان آسمان، نامه‌های ناخوانده‌ای هستند که به دست باد سپرده‌ای و هرگز پاسخ‌شان نخواهی یافت. دلِ گرفته‌ات، قفسی از خاطره‌های پراکنده است که پرندگانش یک به یک پرواز کرده‌اند، تنها زمزمه‌ی بال‌هایشان در گوشت می‌ماند و بوی غربتِ پرواز. سایه‌های اتاق، با تو می‌رقصند، اما پایبند نوری هستند که مدت‌هاست خاموش شده. حتی زمان هم اینجا کندتر می‌دود، گویی شن‌های ساعتِ شنی، در انتظارِ اشکی یخ زده‌اند تا حرکت کنند. تنهایی، دریایی‌است بی‌کرانه که موج‌هایش نه از آب، که از سکوت ساخته شده و تو قایقی هستی بی‌پارو، سرگردان میان آوازهای ناتمامِ دل... و اینگونه‌است که دلگیریت، مانند مهِ صبحگاهی، همه‌چیز را در بر می‌گیرد، اما هرگز نمی‌داند چرا خورشیدِ امید، حتی وقتی میتابد، سرد است.

علیرضا عابدی زاده دلنوشته تنهایی Alireza Abedizadeh
عليرضا عابدی زاده
عليرضا عابدی زاده Tue 25 Mar 2025 ، ساعت 4:44 PM

آمارگیر وبلاگ

- نویسنده
- معلم رسمی آموزش و پرورش
- کارشناس آموزش زبان انگلیسی
- کارشناس ارشد جامعه شناسی
- عضو ‌کارگروه تخصصی زبان انگلیسی تبادکان
- مدرس دوره‌های تربیت مدرس انگلیسی TTC و دوره‌های IELTS
- دارای تجربه تدریس در مدارس به مدت 8 سال
- تدریس به مدت 9 سال در آموزشگاه زبان خارجه حافظ، جهان علم، ماهان و دانش
- دارای مدرک TEFL و TTC و Diploma زبان انگیسی و مدرک Advanced زبان انگیسی

قالب طراحی شده توسط وبلاگ :: webloog
عليرضا عابدی زاده نویسنده و معلم
  • LinkedIn
  • Telegram
  • Instagram
  • Wiki
  • IMDb
  • Youtube
  • Twitter
  • Goodreads
  • Civilica
  • رقص سایه با خیانت
  • مادر
  • رقص جاودانه
  • دوختن سکوت
  • داستان کوتاه "چرخ‌دنده‌های شن"
  • درخت اشک‌ها
  • نجوای ریشه‌های جاودان
  • ریشه در باد
  • تنهایی‌ات را ببوس
  • قفس تنهایی
  • بهارِ واژه‌ها
  • هنر زیستن (2)
  • Alireza Abedizadeh (17)
  • علیرضا عابدی زاده (17)
  • علیرضا_عابدی_زاده (17)
  • Alireza_Abedizadeh (16)
  • دلنوشته (12)
  • سیاسی (6)
  • مادر (5)
  • داستان_کوتاه (4)
  • زندگی (3)
  • داستان (3)
  • مقام_معلم (2)
  • آگاهی (2)
  • اجتماعی (2)
  • تنهایی (2)
  • عضو_مجمع_فرهنگیان_ایران_اسلامی (1)
  • چرخ‌دنده‌های شن (1)
  • معلم_در_ایران (1)
  • Game_based_language_teaching (1)
  • سخنان_لبریز_از_حقیقت (1)
  • فرهنگیان (1)
  • سکوت (1)
  • معلم (1)
  • جایگاه_معلم (1)
  • نابرابری_بین_زن_و_مرد (1)
  • جایگاه_زن (1)
  • نابرابری_جنسیتی (1)
  • کتاب_های_شریعتی (1)
  • کروات_شریعتی (1)
  • فقر_در_ایران (1)
  • کشف_حجاب (1)
  • اعتراضات_۸۸ (1)
  • حق_دانشجو (1)
  • حجاب_اجباری (1)
  • چراغی_که_به_مسجد_رواست (1)
  • ٩_دی (1)
  • دانشگاه_فرهنگیان (1)
  • پیاده_روی (1)
  • علی_شریعتی (1)
  • روز_بصیرت (1)
  • نهج_البلاغه (1)
  • امام_علی (1)
  • Masquerade (1)
  • دانشجومعلم (1)
  • Novel (1)
  • RESEARCH (1)
  • رزومه (1)
  • سال نو (1)
  • عشق (1)
  • عید (1)
  • شعر (1)
  • عاشقانه (1)
  • عدالت (1)
  • حجاب (1)
  • مرگ (1)
  • بهار (1)
  • رمان (1)
  • اربعین (1)
  • کربلا (1)
  • مقاله (1)
  • 2025/4/21 - 2025/5/21
  • 2025/3/21 - 2025/4/20
  • 2025/2/19 - 2025/3/20
  • 2024/12/21 - 2025/1/19
  • 2021/12/22 - 2022/1/20
  • 2020/12/21 - 2021/1/19
  • 2018/12/22 - 2019/1/20
  • 2017/12/22 - 2018/1/20
  • 2016/12/21 - 2017/1/19
  • 2015/12/22 - 2016/1/20